اونقدر انرژی این برنامه بالا بود که برای 5 جلسه دیگه این روز منُ شارژ کرد؛ فکرش بکنین چند صد دانشآموز پنجمی و ششمی در یک سالن حرف از انقلاب بشنوند اونهم با این شور و نشاط! سرود زیبای «ای میهن خدایی» شونُ چند مرتبه قبل از آغاز برنامه تمرین کرده بودند، بیشترشون داشتند مطالبی از گپ و گفت مون یادداشت میکردن، ده نفرشون اومدن روی سِن و گفتن که من چی گفتم! بخش عجیب ماجرا این بود که بچهها به پدر و مادراشون خبر دادن و خبر به مدرسه بغلی هم رسید!! و بعدازظهر همون روز در همون سالن دو جلسه برای والدین هردو مدرسه داشتم! دلم براتون بگه کلی نامه فرستادن و امضا ازم گرفتن! بعدِ برنامه متحیّر مونده بودم این من بودم برنامه رو اجرا کردم؟! تازه! بعدش فهمیدیم که اینها همه دانش آموزانی مدرسه نبودن و وقتی اینهایی که توی سالن بودن برای رفیقاشون تعریف کردن اونا حسابی ناراحت شدن و گله کردن که چرا برای ما نبوده؟ بعضیا گریه هم کردن!! جاتون حسابی خالی! روزی همه مجاهدان تبیین!